در رابطه با این «بمب ساعتی» که دلیل عمده وقوع آن در کشور، عدم مدیریت و کارشناسی در بخش آبهای سطحی، آبخوانها و ساختوساز بیرویه سدهاست؛ «فراز» گفتوگویی اختصاصی با «اسماعیل کهرم»، فعال محیطزیست داشته است . مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
سوال بسیار خوبی است. توجه داشته باشید که ما قبل از انقلاب حدود ۱۳ سد در کل کشور داشتیم. این تعداد بعد از انقلاب و در طول این چند سال، به عدد ۶۵۰ رسیده است! در نتیجه اینهمه سدسازی ما رژیم آبی کشور را در همه نقاط تغییر دادهایم، این عمل میتواند در میزان آبی که در خاک وجود دارد، تاثیر داشته باشد. فرونشست کی اتفاق میافتد؟ زمانیکه ما ستونی از آب را از زیر زمین بیرون میکشیم؛ زیر پای ما آب هست و این آب باعث شده که سطح خاک پایدار و سرجایش بماند. ولی ما مدام در حال برداشت از این آب هستیم، سطح آب را کاهش میدهیم و زیر خاکی که روی آن ایستادهایم، خالی شده و پائین رفته و بهجایی رسیدهایم که دشتهای ما دچار فرونشست شدهاند. ما در ایران حدود ۶۴۰ تا ۶۵۰ دشت داریم، آنقدر از زیر این دشتها آب برداشت کردهایم، تا بهجایی رسیدهایم که ذرات آب موجود در خاک کاهش پیدا کرده، و نهایتا ذرات خاک به هم فشرده شده و فرونشست ایجاد میشود. موسسه اینترلب در سال ۸۲، با مطالعات فراوان و نمونهبرداری از فرونشستهای ایران، اعلام کرد فرونشست زمین در ایران بمب ساعتی بیصداست که ایران را تهدید میکند؛ فرونشست در تمام دشتهای ایران مشهود است، بهخصوص نیمی از دشتهای کشور از ۲۰ سانتیمتر تا یک متر و ۲۰ سانتیمتر دچار فرونشست شدهاند و ما همچنان به برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی ادامه میدهیم. الان در برخی استانها مانند یزد و کرمان، عمق برداشت از سفرههای زیرزمینی به ۶۰۰ متر رسیده و از این عمق آب را با پمپ بالا میکشند و برای کشت پسته مصرف میکنند. در چنین شرایطی با ایجاد «فروچاله» مواجه میشویم که بدتر از فرونشست است. فرونشست در وسعتهای زیاد اتفاق میافتد، اما فروچاله در منطقهای مثلا به عرض ۵ متر، به طول ۲۰ متر، و عمق ۳ تا ۴ متر اتفاق میافتد. این اتفاق بهخصوص در میناب و کبودرآهنگ بهشدت رخ داده است. در ورامین هم فروچاله داریم. اینها همان بمب ساعتی است که متخصصان گفتهاند ایران را تهدید میکند.
اشاره کردم که رژیم آبی ایران قبل از انقلاب ۱۳ سد داشت، اما الان رسیده به ۶۵۰ سد و حتی بیشتر. این افزایش سد، رژیم آب را در زمین تغییر داده است. یعنی جلوی آب را گرفتهاند و موجب انبار شدن آن در پشت سدها بهصورت دریاچههای عظیم شدهاند. دولت در سدسازیها بیشتر بهدنبال افزایش تعداد سدها بوده. اما ساختن سد به تنهایی که مشکلی را حل نمیکند. درست است که دریاچهای از آب پشت سد ایجاد میشود، اما این آب را باید کانالهایی، زیرساختهایی، لوله کشیهایی، برساند به شهر بهعنوان آب شرب و یا برساند به زمینهای کشاورزی. اما در پی سدسازیها، این زیرساختها انجام نشده، لولهکشیها و کانالها ساخته نشد، چون در اینها به اندازه سدسازی، تبلیغات برای دولت وجود نداشت. پس سدسازی عملا باعث خشکیدن رودخانهها و تلابها شده. از آنجا که شبکههای هدایت آب از پشت سد به زمینهای زراعی ایجاد نشد در نتیجه آب به مزارع و خانهها نرسید. طبعا مردم انتظار داشتند پس از سدسازی شیر آب را باز کنند و از آن آب بیاید. ولی الان در خوزستان با وجود آنهمه سد، آبی وجود ندارد. چون این سدسازیها تنها در جهت تبلیغات و پروپاگاندا بود، لذا بینتیجه وبیا ثر ماندند. در واقع سدهای ما آن وظیفهای را که از آنها انتظار میرفت، انجام ندادند.
من باید اشاره کنم که برای مثال در نیشابور و یا سبزوار، تمام تیرهای برق و تلگراف و برق، از جا کنده شده و سقوط کردهاند؛ درست مثل لثه بیماری که دیگر نمیتواند دندانها را نگهدارد و آنها را پرت میکند بیرون. شما حساب کنید به این ترتیب چه میزان خسارت و زیان وارد شده و باید مجددا برای ساخت این تیرها و جبران هر خسارت دیگری چهقدر باید هزینه شود. مسئله فقط لولههای گاز نیستند. ما در جادهها هم دچار فرونشست شدهایم، تعدادی از جادهها ترک خوردهاند و دیگر نمیشود روی آنها رانندگی کرد و خودورها ناچارند مسیر خود را تغییر داده و از راه خاکی و بیابان عبور کنند. تعمیر و ساخت دوباره اینها مسلما هزینه سنگینی دارد. کافی است با یک ماشین حساب ساده خسارتهای فرونشست در دشت ورامین را حساب کنیم تا ببینیم میزان هزینهای که باید برای بازسازی صرف شود، چهقدر زیاد است. ما باید دقیقا توجه داشته باشم که هر خسارتی که به محیط زیست وارد می شود، مستقیما به اقتصاد هم وارد میشود.
بهعنوان نمونه در ساخت سد سفیدرود، جانمایی درست و کارشناسی انجام نشده، چرا که باید این سد، ۵۰۰ متر بالاتر یا یک کیلومتر پائینتر از محل فعالی ساخته میشد؛ در این صورت عمر سد، صدسال افزایش پیدا میکرد. سد سفیدرود را در جایی ساختهاند که رسوبگیری رودخانه بیش از نقاط دیگر است. کافی بود یک استکان آب از رودخانه برمیداشتند، تا مشخص شود کجای رود رسوبگیری کمتری دارد، چون رسوبگذاری رودخانه در نقاط مختلف آن، متفاوت است. این خودش نوعی خسارت به محیط زیست است که بهصورت ضررهای اقتصادی نشان میدهد.
چنین کاری صد درصد امکان دارد. ما بیش از ۴ برابر مراتع کشور، گوسفند و بز داریم. وقتی این تعداد دام را در مراتع رها میکنیم، در نتیجه، پوشش گیاهی مراتع بهسرعت از بین میرود. در صورت بارش باران و برف، چون گیاهی نیست که جلوی جریان آب را بگیرد و آنرا به خود و زیرزمین بکشد، در شیب زمین جاری شده و هدر میرود. یعنی پوشش گیاهی مناسب، آب را به سفره زیرزمینی سرازیر میکند. حتما در کالیفرنیا و ژاپن این کار را کردهاند؛ مرتعها را افزایش داده و پوشش گیاهی آنها را حفظ کردهاند. به این ترتیب گیاهان سرعت آب را گرفته و آنرا به زیرزمین هدایت میکنند. اما وقتی که خاک لخت و بدون پوشش گیاهی باشد، نمیتواند آب را وارد سفرههای زیرزمینی کند.
نیازی به برداشتن سدها از رودخانهها نیست، در سدهای مدرن امروزی، میتوان دریچه سد را برای جاریشدن آبی که پشت سد جمع شده، باز کرد. یعنی آب رودخانه از میان سد عبورکند و به راه خود ادامه دهد. نمیتوان این سدها را برداشت یا خراب کرد. چون این سدها پروژههای عظیم و بسیار گرانقیمتی بوده و هزینه زیادی بردهاند، خراب کردن لازم نیست، کافی است فقط دریچه سد را بازکنند.
من در انگلستان درزمینه سدسازی کار کردم. یک تفاوت مهم کار در آنجا و اینجا وجود دارد؛ در انگلستان، وقتی میخواهند سدی بسازند، ابتدا کار را میدهند دست کارشناس، کارشناس موقعیت و عمق و مکان مناسب، میزان رسوبگیری، جهت مناسب و حتی جهت وزش باد را برای ساختن سد، دقیقا محاسبه کرده، به بالادستان خود گزارش میدهند، و پس از بررسی، این گزارشها در نهایت به دست وزیر نیرو میرسد، ولی در ایران، وزیر است که دستور میدهد در فلان جا سدی ساخته شود! کارشناس در اینجا فرمایشی و دستوری عمل کرده و فقط دستور را امضا میکند. وزیر برحسب اینکه میخواهد نظر بالادستیهای خودش را جلب کند، دستوری میدهد، لذا کار ما در این کشور نه کارشناسی که بیشتر فرمایشی است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟